از مطالبه رهبری برای پخش روایت فتح تا دوربینی که شهادت آوینی را گرفت
پیلانو: پیلانو: سومین نشست عکاسنامه با حضور مرتضی شعبانی عکاس روایت فتح و از همراهان شهید آوینی در روایت فتح، در تماشاخانه مهر حوزه هنری اجرا شد.
به گزارش پیلانو به نقل از مهر، در سومین نشست «عکاسنامه» با حضور مرتضی شعبانی عکاس روایت فتح که پنج شنبه ۲۸ فروردین در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار گردید، مرتضی شعبانی با مرور عکس ها و چهل سال عکاسی خود از دوران دفاع مقدس، بمباران شیمیایی حلبچه، حج هنرمندان، پرتره هایی از شهید آوینی و لحظه انفجار مین و شهادت سید شهیدان اهل قلم و آزادسازی حلب و فوعه و کفریا در سوریه و… به بیان خاطرات و روایتگری پرداخت. شعبانی با بیان خاطراتی از سالیان فعالیت در عرصه فیلمبرداری و عکاسی اظهار داشت: بااینکه هیچ وقت بطور رسمی به عنوان عکاس شناخته نشده ام، اما عکاسی بخش مهمی از تجربه زیسته ام در دل اتفاقات مهم تاریخ معاصر است. شغل اصلی من هیچ گاه عکاسی نبوده و من را بیشتر به عنوان فیلمبردار می شناسند. کارم را از دستیار فیلمبرداری شروع کردم و در بعضی موقعیت ها گاه هم عکس می گرفتم. تاریخکانه دست ساز حاج مرتضی وی با اشاره به زادگاهش بیان کرد: من یک روستازاده ام. اهل روستای وردیج، انتهای اتوبان همت. از کودکی به نقاشی و عکاسی علاقه داشتم و همین علاقه موجب شد یک دوربین مبتدی بخرم. آن قدر ناشی بودم که از ظهور و چاپ هیچ چیزی نمی دانستم. به یاد دارم سر چهارراه ولیعصر (عج)، عکاسخانه ای به نام «عکاسی کاخ» بود و نخستین عکس هایم آن جا شکل گرفت. شعبانی به بیان خاطره ای از ساخت تاریکخانه ای خانگی پرداخت و اظهار داشت: در حمام خانه مان یک تاریکخانه دست ساز ساخته بودم و نگاتیوها را همان جا ظاهر می کردم و به قدری غرق این کار می شدم که گذر زمان را حس نمی کردم.
دوربینی که شهادت آوینی را ثبت کرد وی در توضیح جزئیاتی از ورودش به مجموعه روایت فتح عنوان کرد: توسط مهدی همایونفر به روایت فتح معرفی شدم، اما چون در حوزه عکاسی چیز زیادی بلد نبودم، کارم را با دستیار فیلمبرداری شروع کردم. زمانی دستیار مصطفی دالایی، محمد صدری و قاسم بخشی بودم. با نخستین حقوقم یک دوربین پنتاکس به قیمت سه هزار تومان از خیابان جمهوری خریدم. صحنه شهادت سید مرتضی آوینی هم با همین دوربین ثبت گردید. مطالبه مجدد و احیای مجدد روایت فتح در بخش دیگری از این جلسه، شعبانی به چگونگی ایجاد باردیگر برنامه روایت فتح پس از جنگ، اشاره نمود و اظهار داشت: پس از پایان جنگ، صدا و سیما و جهاد سازندگی به ادامه ساخت برنامه روایت فتح و پخش آن تمایل نداشتند، صدا و سیما بیشتر دنبال این بود که مردم را پس از جنگ شاد نگه دارد و کمی از فضای غم انگیز جنگ دور شوند، آنها علناً بیان می کردند ساخت و پخش برنامه های روایت فتح برایشان اولویت ندارد، جهاد سازندگی هم می گفت چون شما با بسیجی، نظامی، جنگ و جبهه سر و کار دارید این موضوعات زیاد به ما مربوط نیست و در حقیقت باید سپاه از آن حمایت کند. این هنرمند در ادامه توضیح داد: آن زمان مهدی فریدزاده مدیر شبکه اول صدا و سیما بود و در دیداری که مسئولان صدا و سیما با رهبری داشتند حضور داشت. در همین دیدار رهبری از ایشان می پرسند که «چرا برنامه های روایت فتح پخش نمی شود.» از اینجا را همایونفر برایم تعریف کرد که گفته شاید حضرت آقا احساساتی شدند و یاد برنامه های روایت فتح افتاده و یک سوال عادی پرسیده اند و من از کنار این سوال گذشتم و خیلی پیگیری نکردم. یکی دو ماه بعد، در دیدار بعدی، مجدداً حضرت آقا از مدیر وقت شبکه اول سیما مطالبه می کنند که «چرا برنامه های روایت فتح پخش نمی گردد، چه شد، چه جوابی دارید.» وی هم می گوید که حتما پیگیری می کند.
یک رسید دم دستی برای ۱۵۰ هزار دلار! پیگیری حضرت آقا از مدیر وقت شبکه اول سیما موجب می شود که آقای همایونفر و سید مرتضی آوینی و تیمی که آن موقع در کنار هم قرار داشتند، طرحی را برای احیای مجدد روایت فتح آماده کنند، آنرا انجام داده و طرح را جاهای مختلف عرضه کنند، اما هیچکدام پذیرفته و پشتیانی نمی گردد، در نهایت طرح را به خدمت شخص حضرت آقا می فرستند، خود حضرت آقا پیگیری می کنند و کمتر از یک ماه حضرت آقا به این نامه جواب می دهند و می گویند این طرح را به زیر مجموعه سپاه ببرید. آن زمان آقای افشار ساختمانی را در اختیار گذاشتند و قسمتی از تجهیزات را از گروه جهاد به بایگانی گروه روایت فتح واقع در خیابان فردوسی آوردند و شروع مجدد روایت فتح از اینجا نقطه گذاری شد. مرتضی شعبانی در ادامه توضیحاتش اظهار داشت: حضرت آقا به خاطر این که حمایت شان را عملی نشان دهند، ۱۵۰ هزار دلار را داخلی کیفی گذاشته و نماینده ایشان این کیف را به حیاط فعلی روایت فتح می آورد و به مهدی همایونفر تحویل می دهد، تنها یک رسید دم دستی از او می گیرد و می رود و این، پایه اولیه روایت فتح در دوره ی جدید را شکل می دهد. وی درباره ی سفرهای اولیه برنامه روایت فتح اظهار داشت: نخستین سفر شهید آوینی در دور جدید روایت فتح، سفر به خرمشهر بود. برنامه ای به نام «شهری در آسمان» تولید شد که از نقطه عاشورایی جنگ، یعنی خرمشهر شروع می شد. در آن زمان بااینکه وظیفه اصلی ام فیلمبرداری بود، اما بعضی وقت ها دوربین عکاسی را از گردنم برمی داشتم و عکس می گرفتم. من آن وقت ها درک نمی کردم، اما آقا مرتضی بدین سبب از دست من دلخور شده بود. شعبانی درباره ی سفر معروف به فکه؛ مکان شهادت سید مرتضی آوینی بیان کرد: در زمستان سال ۱۳۷۰، بعد از تهیه مستندی به نام «تفحص» که از کشف پیکر ۲۵۰ شهید روایت می کرد، فیلم را به آوینی نشان دادیم. وی گفت، «سال بعد همین موقع، باید برویم فکه» و همچنین هم شد. در مسافرت فکه، ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۲، سید مرتضی تصمیم گرفت به معبری که اجساد شهدا در آنجا قرار داشتند، برگردیم. از میان میدان مین عبور کردیم. حدود ۵۰ متر جلو رفته بودیم که ناگهان صدای انفجار آمد. من با صورت به زمین خوردم. خواستم دوربین را خاموش کنم، اما دیدم دوربین کار نمی کند وقتی دقت کردم، متوجه شدم دوربین ترکش خورده و از کار افتاده است. دوربین دومم را از گردنم برداشتم و آغاز به ضبط کردم. وی ادامه داد: لحظه ای که سید مجروح شده بود، دستش را روی پیشانی گذاشته بود؛ همانطور که همیشه در خواب می گذاشت. آن لحظه هیچ گاه از ذهنم پاک نمی گردد. شعبانی همین طور به سفر خود به لبنان در سال ۱۳۸۳ برای ساخت مستند «زیتون تلخ» اشاره نمود و اظهار داشت: برای دیدار با سید حسن نصرالله، ابتدا با عماد مغنیه، معاون جهادی او ملاقات کردیم. یک عکس ماندگار در آن سفر از سیدحسن نصرالله ثبت گردید که جزوی از خاطرات تلخ و شیرین آن روزهاست. شعبانی در آخر سخنانش با نمایش عکس معروف شهید آوینی به توضیحاتی درباره ی آن پرداخت و اظهار داشت: سید مرتضی، همیشه هنگام عکس گرفتن، دستش را به علامت «وی» به مفهوم پیروزی بالا می برد و عکس را خراب می کرد، اما این دفعه، وقتی این عکس را از او گرفتم، اظهار داشت: «اگر مقرر است عکسی از من بگیری، حتما عکس حجله ای بگیر.» و من این عکس را ثبت کردم. در آخر این جلسه از مرتضی شعبانی با اهدای تندیس و هدایایی، تقدیر گردید.
منبع: پیلانو
