ماجرای پرحاشیه آرامگاه فردوسی

ماجرای پرحاشیه آرامگاه فردوسی

به گزارش پیلانو «این همان فردوسی است که گفته است: «عجم زنده کردم بدین پارسی» و خدا می داند راست گفته است. حیف است قبر وی در ایران معلوم نباشد.» این بخش کوتاهی از نامه میرزا عبدالوهاب خان نصیرالدوله حاکم خراسان به ناصرالدین شاه است تا اجازه ساخت مقبره ای برای فردوسی را از شاه بگیرد.

برخی فردوسی پژوهان بر مبنای ابیاتی که در شاهنامه آمده، اولین روز بهمن را زادروز فردوسی دانسته اند. حکیم ابوالقاسم حسن پور علی توسی (طوسی) معروف به فردوسی (نزدیک به سال ۳۱۹ هجری خورشیدی) در دامنه توس خراسان بدنیا آمد؛ شاعری که طی ۳۵ سال و با هزینه ی شخصی خود، حماسی ترین اثر ایرانی یعنی شاهنامه را خلق کرد. شاهنامه، اثری حماسی و منظوم مشتمل بر ۶۰ هزار بیت است و داستان هایی را از آغاز تا حمله اعراب به ایران در بر دارد و روزگار را در زمان چهار دودمان پادشاهی شامل پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان به تصویر می کشد.

به اعتقاد بهمن نامور مطلق – اسطوره شناس – «فردوسی حرف های بسیاری برای گفتن داشت اما ما به حرف های وی خوب گوش نکردیم. بخش بزرگ همین «ما»یی که داریم، به خاطر فردوسی است و فکر می نماییم باید باردیگر فردوسی را بخوانیم تا باردیگر خویش را بشناسیم، نه اینکه به ظاهر داستان دقت کنیم و فقط مشغول زد و خورد روایت ها باشیم.»

زندگی و مرگ این شاعر که بسیاری معتقدند با نوشتن اسطوره ها در خیال خودش، ما را باردیگر متولد و هویتمان را بازسازی کرده است با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده. حکیم ابوالقاسم فردوسی سال ۳۹۷ هجری خورشیدی دار فانی را وداع گفت و در باغ شخصی خود به خاک سپرده شد.

مدفن فردوسی بارها از جانب بدخواهان و کینه توزان ویران یا تبدیل به زمین زراعی شد. در سال ۱۲۳۶ قمری، «فریزر» انگلیسی، مامور کمپانی هند شرقی، قبر فردوسی را مزاری محقر با گنبدی کوچک مزین به کاشی کاری در میانه ویرانه توس توصیف می کند. همینطور به گزارش «کرزن» دولتمرد انگلیسی مزار فردوسی با همان تعاریفی که فریزر بیان کرده بود تا حدود سال ۱۲۵۴ قمری هویدا بوده اما بعد از آن همان گنبد کوچک از میان می رود و مزار فردوسی به گندم زار تبدیل می شود.

اما اسم اولین کسی که به فکر ساخت مقبره ای برای ابوالقاسم فردوسی افتاده، کمتر شنیده شده است؛ میرزا عبدالوهاب خان نصیرالدوله شیرازی که در طول حیاتش دارای القاب «نایب الوزاره»، «نصیرالدوله» و «آصف الدوله» بود.

مهدی صبح در شرح حال رجال ایران درباره میرزا عبدالوهاب خان شیرازی نوشته است: «او فرزند محمدجعفر خان از کوچک ترین فرزندان رئیس قورخانه شیراز «بدرخان جبه دارباشی» است که در شیراز متولد شد و در کودکی و جوانی مقدمات علوم ادبی و عربی را به خوبی یاد گرفت و به واسطه استعداد و حافظه قوی که داشت در شهر شیراز به شهرت رسید و در شعر به «یزدانی» تخلص پیدا کرد. او بعدها به تهران آمد و وارد دستگاه علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم وقت شد. میرزا عبدالوهاب خان همینطور سابقه فعالیت در وزارت خارجه را داشت و با حفظ مقام نیابت اول وزارت امور خارجه مامور کارگزاری و انتظام امور مهام خارجه در آذربایجان شد. وی همینطور در سال ۱۲۸۶ هجری قمری به سرپرستی حکومت گیلان رسید و در سال ۱۲۸۸ لقب نصیرالدوله گرفت سپس در دوران صدارت میرزا حسین خان سپهسالار به ریاست گمرکخانه انتخاب شد و بعدتر به عضویت دارالشورای کبری درآمد و به وزارت تجارت رسید. بعدها پای میرزا عبدالوهاب خان نصیرالدوله به خراسان باز شد و در سال ۱۳۰۱ هجری قمری به حکومت خراسان و تولیت آستان قدس رضوی مامور و ملقب به آصف الدوله شد. حدود یک سال و ۹ ماه در خراسان حکومت کرد و در سال ۱۳۰۳ هجری قمری از حکومت عزل و در سال ۱۳۰۴ در تهران درگذشت.
عبدالوهاب خان آصف الدوله به اتفاق مسعود میرزا ظل السطان

منبع: