زار مثل بیماری قند می ماند!

زار مثل بیماری قند می ماند!

پیلانو: «تا خودت مثل من نباشی نمی توانی متوجه شوی که زار یعنی چه؟ من نسلی به اینجا رسیدم، از پدربزرگ و مادر بزرگ به مادرو پدر، عمو، دایی و…هیچ وقت این کار را از کسی که غریبه باشد نگرفته ام. زار حسی منتقل میگردد. شاید مردم آنرا از من گرفته باشند اما من نه. زار هم مثل بیماری، ارثی است و به این شکل به اعضای دیگر خانواده منتقل می شود».
(توضیح ایسنا: انتشار این گزارش به معنای تایید یا رد هیچ عقیده ی خاصی نیست)
به گزارش پیلانو به نقل از ایسنا، ماما کاظمیه، مامای زار است و از زمانی که چشمانش را باز کرده این کار را پدر و مادرم انجام می دادند. پدرش ۷۲ ساله بوده که با مادرش ازدواج می کند. او هم بابای زار بوده و نوبان و تنبوره (یک ساز آفریقایی) داشته که مامازار هنوز هم آنرا نگه داشته است. خواهر کوچک ترش هم با وی در مراسم زار حضور دارد.
ماما، ۵۲ سال دارد و در آبادان زندگی می کند. سوار هواپیما و آسانسور هم نمی گردد، چون خاطره بدی دارد و سال های دور درِ آسانسور روی او قفل شده و تا این خاطره از ذهنش بیرون برود، همچنان به زمان نیاز دارد و هنوز هم نتوانسته در این زمینه به خودش کمک نماید.
او توانایی درمان خودش را دارد اما معتقد می باشد اینکه کسی بتواند او را درمان کند، کار دشواری است. کسی را ندیده که بتواند ماما را مثل خودش درمان کند. او معتقد می باشد فقط مادرش که ۲۷ سالی از فوت آن می گذرد، توانایی درمانش را داشته است. حتی سفر به راه های دور هم برایش دشوار بوده است با این وجود خیلی به خودش کمک کرده تا بتواند این کار را انجام دهد.
مامای زار می گوید: بعضی ها زار دارند و متوجه آن نیستند. کسی که گرفتار زار می شود، سرگردان است، فکرش کار نمی نماید. من هم نمی خواستم در این ماجرا باشم اما انتخاب شدم. حتی اگر مادرم در آن موقعیت من را برای این کار انتخاب نمی کرد، می خواستند که به مردم بیمار کمک کنم. درست است که پول می گیرم اما در عوض خیلی انرژی می دهم تا یک بیمار حالش خوب شود. هیچ وقت هم نمی گویم چقدر پول دهند، خودشان هر مبلغی که توانایی اش را داشته باشند می دهند.
ماما کاظمیه مدعی است کاری که انجام می دهد با پزشکی که انرژی درمانی می کند، تفاوت چندانی ندارد اما در آیین زار کارهای دیگری هم مثل قربانی در قبرستان انجام میگردد.
او انگشترهایی دارد که از سنگ های قیمتی با انرژی های متفاوت تولید شده. روی یکی از انگشترها باز اسامی خدا، حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) نوشته شده که به قول او «اگر آنها را نشناسی نمی توانی هیچکس دیگر را بشناسی». وقتی این انگشترها را دست بیمارانش می کند، به بهبود آنها کمک بیشتری می کند.
ماما پیش از شروع مراسم زار، سفره ای پهن می کند، عود و اسپند دود می کند چونکه وقتی از زار برای کمک به بیماران دعوت می کند باید از او پذیرایی هم کند. مراسم زار یکی از آیین های درمانی مردم جنوب ایران است. در ایران از نام «زار» به صورت کلی به تمامی گونه های آیین درمانی تسخیرزدایی استفاده می نمایند اما این آیین، گونه های مختلفی دارد. از نظر مردم بومی، زار، موجوداتی ماورایی هستند و به زمین تعلق ندارند، می توانند در جسم و جان انسان های زمینی وارد شوند و آنان را گرفتار بیماری های مختلفی کنند. افرادی که به زار گرفتار شده اند و توسط بابا یا مامای زار درمان شده اند از آن پس اهل هوا نامیده می شوند.

در باور مردم جنوب، بیماری اهل هوا باید در یک آیینی که با موسیقی همراه است؛ سپس ارتباط باباها یا ماماهای زار با موجوداتی که فردی را تسخیر کرده اند و تقدیم کردن قربانی به زار، درمان شوند. آیین های زار اسامی مختلفی مثل سادات، مشایخ، بحری، حبشی، جنگلی، نوبان و پری و غیره دارند. همین طور زارها مسلمان و غیر مسلمان دارند و بعضی از آنها امکان دارد برای کمک به بیمارشان او را تسخیر کرده باشند.
ماما کاظمیه معتقد می باشد آیین زار، نوری است که هیچ وقت خاموش نمی گردد حتی با شهری شدن و سرعتی که تکنولوژی در پیش گرفته است وقتی که شب می رسد همان چراغی که نور می دهد باز روشن میگردد.
او گاهی مجبور است هر روز مراسم زار را انجام دهد. اما این کار در ماه محرم و صفر حرام است. حتی اگر بیمار اورژانسی داشته باشد، بدون موسیقی زار، بیمار را به صبر تشویق می کند تا سنگینی محرم و صفر تمام شود. حتی اگر جایی ماما یا بابای زاری از دنیا رفته باشد، پس از اجازه بابا یا ماماهای دیگر کارشان را ادامه می دهند چونکه زندگی ادامه دارد.
چهار دختر و چهار پسر ماما برای انجام این کار امتحان پس داده اند. آنهایی که انتخاب شوند این کار را ادامه می دهند و آنهایی هم که انتخاب نشوند، مسیر زندگی خودشان را می روند.
سمیه یکی از دخترها که شماره مادرش را به اسم «گوهر نایاب» در تلفن همراهش ثبت کرده است، می گوید: قبلا از کاری که مادرش انجام می داده خجالت می کشیده است چونکه گاهی او را مسخره می کردند اما حالا اوضاع فرق کرده است.
او که همیشه در مراسم زار حضور دارد، معتقد می باشد خیلی از آدم ها در گوشه و کنار شهر گرفتار زار هستند اما متوجه بیماری شان نیستند و خجالت می کشند درباره آن صحبت کنند، حتی فکر می کنند اگر پیش روانپزشک بروند دیگران به آنها برچسب دیوانگی می زنند، یا امکان دارد پزشک به آنها بگوید باید در بیمارستان بستری شوند. مادرم می گوید می خواهم کاری کنم کسی که این بیماری را دارد و نقابی را که به صورتش زده است بردارد و بتواند برای درمان خودش کاری انجام دهد. مادرم می خواهد به آنهایی که گرفتار زار شده اند کمک نماید بنا بر این من به او افتخار می کنم.
مراسم زار تا جایی مورد توجه مردم جنوب ایران است که نویسنده ها و کارگردان های برخاسته از این سرزمین در نوشته ها و قاب هایشان آنرا جا داده اند. غلامحسین ساعدی در کتاب «اهل هوا» و ناصر تقوایی در مستند «باد جن» از این جمله هستند.

کبریا حسین زاده-ایسنا